عرفان اسلامی (48) عظمت ذکر

نويسنده:استاد حسین انصاریان




شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة

عظمت ذكر و مجالس آن

در صفحات گذشته در حد لازم به مسئله ذكر و اين كه براى چه بايد ذكر گفت ، و چگونه بايد گفت و براى كه بايد گفت ، و از ذكر چه برداشتى و محصولى بايد داشت ، و ثوابهائى كه در روايات براى ذاكر آمده ، براى چه ذاكرى آمده ، مسائلى مطرح شد ، اگر آن مسائل را نخوانده ايد ، رواياتى كه در اين فصل آمده نخوانيد ، زيرا خواندنش آن نفعى كه بايد به شما برساند نمى رساند ، من از شما مى خواهم ابتدا چند بخش گذشته را بخوانيد و سپس اين روايات را مطالعه كنيد .
اين روايات را بزرگانى هم چون شيخ بزرگ حضرت صدوق ، محدث ثقه حضرت كلينى در كافه ، علاّمه خبير ، فيلسوف كبير ، عارف بصير ، حضرت ملا محسن فيض كاشانى در كتب پر قيمت خود نقل كرده اند ، و جاى ترديد در اين مسائل براى آگاه با انصاف نيست ، اكثر اين روايات در آن كتب همراه اسناد و مدارك است ، كه به خاطر عدم لزوم ذكر اسناد ، فقط به اصل روايت اكتفا مى شود ، اگر خواستيد اسناد و مدارك آن روايات را ببينيد به كتب فوق الذكر مراجعه كنيد .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ذَاكِرُ اللهِ في الْغافِلينَ كَالشَّجَرَةِ الْخَضْراءِ في وَسَطِ الْهَشيمِ .
پيامبر عزيز اسلام فرمود : متذكر خدا در بين اهل غفلت همانند درخت سبز در ميان گياه و درخت خشك است .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ذَاكِرُ اللهِ في الْغافِلينَ كَالْمُقاتِلِ فِي الْفارّينَ .
پيامبر اسلام فرمود : ياد كننده خدا در ميان مردم غافل مانند جنگجوى شجاع در بين فراريان و كم طاقتان است .
قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : ذَاكِرُ اللهِ في الْغافِلينَ كَالْحَىِّ بَيْنَ الاَْمْوَاتِ .
پيامبر اسلام فرمود : كسى كه ياد خداست در بين مردم غافل مانند زنده اى در ميان مردگان است .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) يَقُولُ اللهُ : أَنَا مَعَ عَبْدي مَا ذَكَرَني وَتَحَرَّكَ بي شَفَتَاهُ .
پيامبر فرمود ، خدا مى فرمايد : من همراه بنده ام هستم زمانى كه به ياد من است و دو لبش براى ياد من در حركت است .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود : عملى از اعمال انسان نجات بخش تر از عذاب خدا به مانند ذكر نيست ، گفتند يا رسول الله جهاد در راه خدا هم به اين عظمت نيست فرمود : نه مگر اين كه با شمشيرت بزنى تا شر دشمن قطع شود ، مگر اين كه با شمشيرت بزنى تا ريشه دشمن كنده شود ، مگر اين كه با شمشيرت بزنى تا دشمن خاموش گردد !!
قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَرْتَعَ في رِياضِ الْجَنَّةِ فَلْيَكْثُرْ ذِكْرَ اللهِ .
نبى اكرم فرمود : هركس عاشق گشت و گذار در باغ بهشت است ، زياد ياد خدا كنيد .
سُئِلَ (صلى الله عليه وآله) : أَيُّ الاَْعْمَالِ أَفْضَلُ ؟ فَقَالَ أَنْ تَمُوتَ وَلِسَانُكَ رَطْبٌ بِذِكْرِ اللهِ .
از نبى اكرم پرسيدند برترين عمل كدام است ؟ فرمود : بميرى در حالى كه زبانت به ذكر خدا تر باشد .
پيامبر فرمود : خداوند فرمود : هنگامى كه بنده من در درونش ياد من بود من هم به همان صورت ياد اويم ، و هرگاه در آشكار ياد من كرد ، او را در آشكار ياد مى كنم ، و زمانى كه يك وجب (با عقيده صحيح و عمل صالح) به من نزديك شد يك ذرع به او نزديك مى شوم و وقتى يك ذرع به من نزديك شد يك باع به او نزديك مى شوم ، و زمانى به سوى من قدم برداشت هروله كنان به سوى او مى آيم ، كنايه از اين كه سريع خواسته هاى او را اجابت مى كنم .
عَنْ أَبي عَبْدِاللهِ (عليه السلام) قَالَ : إِنَّ اللهَ تَعَالى يَقُولُ : مَنْ شَغَلَ بِذِكْري عَنْ مَسْأَلَتي أَعْطَيْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِيَ مَنْ سَأَلَني .
امام ششم فرمود : خداى تعالى مى فرمايد : كسى كه ذكر من او را از دعا و سئوال باز داد ، به او بيش از آنچه به سئوال كنندگان عطا مى كنم مرحمت مى نمايم .
وَقَالَ (عليه السلام) : قَالَ اللهُ تَعَالى : مَنْ ذَكَرَني سِرّاً ذَكَرْتُهُ عَلانِيَةً .
و نيز حضرت صادق (عليه السلام) فرمود ، خداوند فرموده : كسى كه مرا در پنهان ياد كند ، من او را در آشكار ياد مى كنم .
امام ششم فرمود : خداوند به عيسى فرمود : اى عيسى در ذاتت مرا ياد كن تا در ذاتم تو را ياد كنم ، در آشكارت مرا ياد كن تا در آشكارى بهتر از آشكار آدميان تو را ياد كنم ، عيسى قلبت را براى من نرم كن ، در خلوت ها زياد مرا ياد كن ، خوشحالى من به اين است كه تملق كنان بسويم آئى در اين زمينه زنده باش و از مردگى و پژمردگى بپرهيز .
وَعَنْهُ (عليه السلام) : مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اللهِ أَظَلَّهُ اللهُ في جَنَّتِهِ .
امام ششم فرمود : كسى كه زياد ياد خدا كند ، خداوند در بهشتش بر او سايه مى كند .
وَعَنْهُ (عليه السلام) : قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله) : مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اللهِ أَحَبَّهُ اللهُ وَمَنْ ذَكَرَ اللهَ كَثيراً كُتِبَتْ لَهُ بَرَاءَتَانِ : بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَبَرَاءَةٌ مِنَ النِّفاقِ .
حضرت صادق (عليه السلام) از پيامبر نقل مى كند : كسى كه زياد ياد خدا كند خداوند او را دوست خواهد داشت و كسى كه داراى كثرت ذكر باشد دو برائت براى او نوشته مى شود ، براءتى از آتش جهنم و براءتى از نفاق و دوروئى .
وَعَنْهُ (عليه السلام) : شِيعَتُنَا الَّذينَ إِذا خَلَوْا ذَكَرُوا اللهَ كَثيراً ;
امام ششم (عليه السلام) فرمودند : شيعيان ما كسانى هستند ، كه هر وقت خلوت كنند ، زياد ياد خدا كنند .
اى خوشا مستانه سر در پاى دلبر داشتن *** دل تهى از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهين محبت بى پر و بال آمدن *** پيش باز عشق آئين كبوتر داشتن
سوختن بگذاختن چون شمع و بزم افروختن *** تن بياد روى جانان اندر آذر داشتن
اشك را چون لعل پروردن بخوناب جگر *** ديده را سوداگر ياقوت احمر داشتن
هركجا نور است چون پروانه خود را باختن *** هركجا نار است خود را چون سمندر داشتن
آب حيوان يافتن بى رنج در ظلمات دل *** زان همى نوشيدن و ياد سكندر داشتن
از براى سود در درياى بى پايان علم *** عقل را مانند غواصان شناور داشتن
گوشوار حكمت اندر گوش جان آويختن *** چشم دل را با چراغ جان منور داشتن
در گلستان هنر چون نخل بودن بارور *** عار از ناچيزى سرو و صنوبر داشتن
از مس دل ساختن با دست دانش زر ناب *** علم و جان را كيميا و كيمياگر داشتن
به روايت زير دقت كنيد كه روايت بسيار با ارزش و پر قيمتى است :
امام ششم فرمود : چيزى نيست . مگر اين كه براى آن حدى است كه انتهاى آن همان حد است مگر ذكر خدا كه براى آن حد و مرزى نيست .
خداوند فرائض را بر مردم فرض كرد و عبادات را واجب دانست، كسى كه واجبات را ادا كند، اداى واجبات همان حد واجبات است .
اين ماه رمضان است ، كه هركس روزه بگيرد حدش را ادا كرده ، اين حج است كه به جاى آوردن آن حد آن است .
اما ذكر حقيقتى است كه خداوند به قليل آن رضايت نداده ، و براى آن حدى معين نكرده است ، سپس حضرت اين آيه را خواند :
( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً * وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلاً )( احزاب : 41 ـ 42) .
و فرمود : با توجه به اين آيه ببينيد كه خداوند براى ذكر حدى معين نفرموده است ، سپس فرمود : پدرم حضرت باقر كثير الذكر بود ، من با او در راه رفتن همراه مى شدم در حالى كه او ذكر مى گفت ، و با او طعام مى خوردم در حالى كه او در ذكر بود ، هرگاه مردم در حضور آن جناب گفتگو مى كردند ، گفتار مردم آن حضرت را از ياد خدا باز نمى داشت .
مى ديدم كه زبان مباركش به سقف دهانش متصل بود و مى گفت : لا اله الا الله ، آن حضرت پس از نماز صبح همه ما را جمع مى كرد و تا بيرون آمدن آفتاب ما را امر به ذكر خدا مى فرمود ، و هريك از ما مى توانست قرآن بخواند مى فرمود قرآن بخوان ، و هركس نمى توانست به او مى فرمود ذكر خدا بگو .
خانه اى كه در آن قرائت قرآن است و در آن ذكر خدا گفته مى شود ، بركتش زياد مى شود ، و ملائكه در آن حاضر مى شوند ، و شياطين از آن خانه دور مى گردند ، و آن خانه براى اهل آسمان همانند كوكب درخشان مى درخشد .
و خانه اى كه در آن قرائت قرآن و ذكر نيست ، كم بركت است و از ملائكه خالى و از شياطين پر است !!
سپس حضرت صادق فرمود : به بهترين اعمال شما را خبر دهم ، كه درجات شما را بالا ببرد ، و شما را نزد پروردگارتان پاكيزه نشان دهد و براى شما از طلا و نقره بهتر است .
و از اين كه به دشمن برخورد كنيد و آنان را بكشيد و آنها شما را بكشند براى شما بهتر است ؟ گفتند آرى فرمود : زياد ذكر خدا گفتن (به همان معنائى كه به طور مفصل در فصول گذشته توضيح داده شد) .
سپس فرمود ، مردى به محضر پيامبر آمد عرضه داشت بهترين اهل مسجد كيست ؟ فرمود : آن كسى كه زياد ذكر خدا كند .
پيامبر فرمود : به كسى كه زبان ذاكر عطا شده ، خير دنيا و آخرت داده شده و فرمود در قرآن در آيه ششم سوره مدثر آمده : بر عمل خيرت منت مگذار تا آن را زياد بينى ، واقعاً آنچه براى خدا انجام داده اى آن را زياد مبين .
وَعَنْهُ (عليه السلام) قَالَ : أَوْحَى اللهُ تَعَالى إِلى مُوسى (عليه السلام) : لا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ الْمَالِ ، وَلا تَدَعْ ذِكْري عَلى كُلِّ حَال ، فَإِنَّ كَثْرَةَ الْمَالِ تُنْسِى الذُّنُوبَ وَأَنَّ تَرْكَ ذِكْري يُقْسِى الْقُلُوبَ .
از امام صادق (عليه السلام) است كه فرمود : كه خداوند به موسى وحى كرد : به زيادى مال خوشحال مباش ، و يادم را در هيچ حال از دست مده ، به حق كه زيادى مال گناهان را از يادت مى برد، و تو را غفلت مى دهد، و ترك ياد من براى تو سخت دلى مى آورد .
قَالَ رَسُولُ اللهِ : مَا جَلَسَ قَوْمٌ مَجْلِساً يَذْكُرُونَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ إِلاّ حُفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِكَةُ وَغَشِيَهُمُ الرَّحْمَةُ وَذَكَرَهُمُ اللهُ فِيمَنْ عَنْدَهُ .
پيامبر فرمود : مجلسى نيست كه گروهى در آن بنشينند و مشغول ذكر خدا باشند ، مگر اين كه آن مجلس در محاصره ملائكه نباشد ، و اهلش غرق در رحمت خدا نگردند ، و خدا از آنان در بين ارواح انبيا و شهدا و اوليا و ملائكه ياد نكند .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) : مَا مِنْ قَوْم اجْتَمَعُوا يَذْكُرُونَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لا يُريدُونَ بِذلِكَ إلاّ وَجْهَهُ إلاّ نَادَاهُمْ مُنَاد مِنَ السَّمَاءِ قُومُوا مَغْفُوراً لَكُمْ قَدْ بَدَّلَتْ سَيِّئَاتِكُمْ حَسَنَات .
پيامبر فرمودند : قومى نيستند كه براى ياد خدا جمع شوند و نيّت آنان خدا باشد مگر اين كه يك منادى از آسمان ندا مى كند ، بر خيزيزد كه آمرزيده ايد و بديهاى شما تبديل به خوبى ها شد .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) : مَا قَعَدَ قَوْمٌ مَقْعَداً لَمْ يَذْكُرُوا اللهَ فِيهِ وَلَمْ يُصَلُّوا عَلَى النَّبِيِّ إلاّ كَانَ عَلَيْهِمْ حَسْرَةُ يَوْمِ الْقِيامَةِ .
و نيز آن حضرت فرمود : گروهى جائى ننشستند ، در حالى كه ذكر خدا نگفتند و درود بر پيامبر نفرستادند ، مگر اين كه آن مجلس براى آنان در قيامت حسرت خواهد بود .
قَالَ دَاوُدُ (عليه السلام) : إِلهي إذَا رَأَيْتَني أُجَاوِزُ مَجَالِسَ الذَّاكِرينَ إلى مَجَالِسِ الْغَافِلِينَ فَاكْسُرْ رِجْلي دُونَهُمْ فَإنَّها نِعْمَةٌ تَنْعُمُ بِها عَلَيَّ .
داود به پروردگار عرضه داشت ، هرگاه مرا ديدى روى از مجالس ذاكرين گردانده ، و به سوى مجالس اهل غفلت در حركتم پايم را بشكن ، كه اين شكسته شدن پا نعمتى است كه به من مرحمت مى فرمائى .
قَالَ (صلى الله عليه وآله) : اَلْمَجْلِسُ الصَّالِحِ يُكَفِّرُ عَنِ الْمُؤْمِنِ أَلْفَيْ أَلْفِ مَجْلِس مِنْ مَجَالِسِ السُّوءِ .
پيامبر بزرگ فرمود : يك مجلس شايسته كفاره مؤمن است در برابر دو هزار مجلس بد .
قَالَ أَبُو جَعْفَر : إنَّ ذِكْرَنَا مِنْ ذِكْرِ اللهِ وَذِكْرُ عَدُوِّنَا مِنْ ذِكْرِ الشَّيْطَانِ .
امام باقر فرمودند : مجلسى كه در آن ياد ما هست ، و در آن مجلس از زندگى ما و آداب ما و فرهنگ ما و حلال و حرام ما و مسائلى كه براى رشد شما ما گفته ايم صحبت است ذكر خداست و ذكر دشمنان ما ذكر شيطان است .
امام باقر (عليه السلام) فرمودند : در تورات واقعى كه به موسى نازل شده آمده ، موسى از خداوند پرسيد : اى پروردگار من ، به من نزديكى تا با تو مناجات كنم ، يا دورى تا صدايت بزنم . وحى شد : من همنشين كسى هستم كه در ذكر من است ، موسى گفت : روزى كه پوششى نيست كدام بنده در پوشش تو است فرمود : آنان كه ياد من هستند و من ياد آنانم و به خاطر من با هم در محبت اند و من عاشق آنهايم اينان كسانى هستند كه هرگاه اراده كنم عذابى به اهل زمين بدهم از آنان ياد مى كنم تا عذاب از آنان دفع شود .
اى خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن *** تيرگيها را از اين اقليم بيرون داشتن
هم چو موسى بودن از نور تجلى تابناك *** گفتگوها با خدا در كوه و هامون داشتن
پاك كردن خويش را ز آلودگيهاى زمين *** خانه چون خورشيد در اقطار گردون داشتن
عقل را بازارگان كردن ببازار وجود *** نفس را بردن بدين بازار مغبون داشتن
بى حضور كيميا از هر مسى زر ساختن *** بى وجود گوهر و زر گنج قارون داشتن
گشتن اندر كان معنى گوهرى عالم فروز *** هر زمانى پرتو و تابى دگرگون داشتن
عقل و علم و هوش را با يك دگر آميختن *** جان و دل را زنده زين جان بخش معجون داشتن
چون نهالى تازه در پاداش رنج باغبان *** شاخه هاى خرد خويش را بار وارون داشتن
هر كجا ديو است آنجا نور يزدانى شدن *** هركجا مار است آنجا حكم افسون داشتن
ابو سعيد خدرى از نبى اكرم نقل مى كند : براى خداوند ملائكه اى است غير از نويسندگان عمل ، كه در سطح زمين در گردش اند ، چون قومى را بيابند كه در حال ذكر خدايند ، فرياد مى كنند : براى يافتن آرزوى خود بشتابيد ، پس به نزد اهل ذكر آيند ، و آنان را تا به آسمان دنيا محاصره كنند ، پس خداوند به آنان
مى فرمايد : بر چه حال بندگانم را ترك كرديد ؟ جواب مى دهند : در حالى كه حمد و مجد تو را بجا مى آوردند و تو را تسبيح مى گفتند ، خداوند مى فرمايد : آيا مرا ديدند ؟ «رؤيت به قلب» عرضه مى دارند : نه مى فرمايد : اگر مى ديدند ؟ عرض مى كنند : تسبيح و تحميد و تمجيد آنان فوق العاده شديد مى شد ، به ملائكه مى فرمايد : از چه پناه مى بردند ؟ عرض مى كنند : از آتش ، خطاب مى رسد : آتش را ديده بودند ؟ عرض مى كنند : نه ، مى فرمايد : اگر مى ديدند ؟ عرضه مى دارند : هر آينه با شدت هرچه تمام تر از آن فرارى و متنفر مى شدند ! سپس مى فرمايد : چه مى خواستند ؟ عرض مى كنند : بهشت ، مى فرمايد : بهشت را ديده اند ؟ عرض مى كنند : نه ، مى فرمايد : اگر مى ديدند ؟ مى گويند : به شدت به آن حرص مىورزيدند ، خطاب مى رسد : من شما را شاهد مى گيرم كه همه آنها را آمرزيدم ، ملائكه مى گويند : فلان كس اهل مجلس آنها نبود ، بلكه به خاطر حاجتى نزد آنها آمده بود او هم آمرزيده شده ؟ خطاب مى رسد : اهل ذكر به آن درجه هستند ، كه همنشين آنها هم از سعادت آنان فيض مى برد ، و از شقاوت دور است .

ثواب با عظمت ذكر

عَنِ النَّبِيِّ قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ يَا مُوسى لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَعَامِريهِنَّ عِنْدي وَالاَْرَضينَ السَّبْعَ في كَفَّة وَلا إلهَ إلاّ اللهُ في كَفَّة مَالَتْ بِهِنَّ لا إلهَ إلاّ الله .
پيامبر فرمود : خداوند عز و جل به موسى بن عمران فرمود : اى موسى اگر هفت طبقه آسمانها و تمام ساكنينش و مجموع زمين هاى هفت گانه را در پيشگاه من به يك طرف ترازو و لا اله الا الله را در طرف ديگر بگذارند ، به راستى كه كفه لا اله الا الله بر آن كفه ترجيح خواهد داشت .
آرى مجموع آسمانها و زمين در مقابل مسئله توحيد كه تجلى در قلب داشته باشد ، چه ارزشى دارد ؟
مگر همه عالم با تجلى توحيد در قلب قابل مقايسه است ، سماوات و ارضين و سكان آنها ماده اى جز خاك يا آتش يا نور ندارند ، خاك و آتش و نور كجا و حقيقت توحيد !!
كسى كه به حقيقت مى گويد لا اله الا الله ، كسى كه به واقعيت قائل به اين شعار والاى همه انبيا و امامان و عاشقان است ، از قيمتى برخوردار است ، كه همه عالم از آن قيمت برخوردار نيست .
عزيزتر و والاتر و پر ارزش تر و با مقام تر از اهل توحيد در همه عالم نيست ، اهل توحيد ولى توحيد به حقيقت ، توحيدى كه از آلودگى شرك ولو به اندازه كوچك ترين ذره باشد ، خالص گرديده پر قيمت ترين موجود خدايند !!
كسى كه به حقيقت مى گويد لا اله الا الله ، كسى است كه به قول حضرت زهرا و حضرت سجاد (عليهما السلام) گوشت و پوست و خون و رگ و پى او لا اله الا الله مى گويد .
او انسانى است كه با تمام قدرت تمام معبودهاى باطل درون و برون را از مملكت هستى خود زدوده و جز حضرت دوست معبودى و محبوبى و معشوقى ندارد ، و هرچه را در زندگى بخواهد فقط و فقط براى او مى خواهد و بس ، اين توحيد و اين معرفت و اين كفر زدائى و شرك و نفاق زدائى البته قيمتش از آسمانها و سكان آنها و زمين سنگين تر است .
در كتب اهل سنت و شيعه از رسول بزرگ اسلام نقل شده ، كه فرموده اند : اگر ايمان على را در كفه اى و ثقلين را در كفه ديگر بگذارند ايمان على بر ثقلين سنگينى خواهد كرد ، چرا ؟ براى اين كه ايمان على (عليه السلام) ايمان خالص و معرفت آن حضرت معرفت كامل بود ، و اعمال و اخلاق و رفتار تمام عمر آن حضرت انعكاس همان ايمان و معرفت بود ، به همين خاطر بود كه حتى درباره يك عمل على كه شمشير زدن در جبهه احزاب بود پيامبر فرمود :
ضَرْبَةُ عَلِىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْنِ .
يك ضربت على در روز خندق از عبادت ثقلين برتر بود .
چرا كه سرچشمه آن عمل توحيد و معرفت و اخلاص بود .
لا اله الا الله يعنى پايان دادن حكومت هواى نفس در وجود ، يعنى پاك كردن تمام رذائل اخلاقى از صفحه نفس ، يعنى آراسته شدن به حسنات اخلاقى ، يعنى خلوص و پاكى ، يعنى بصيرت و بينائى ، يعنى هم چون انبيا با تمام طاغوت ها تا ريشه كن كردن آنان مبارزه كردن ، يعنى ريشه تمام گناهان را از سرزمين وجود خويش در آوردن و به جاى آن نهال عمل صالح كاشتن .
لا اله الا الله يعنى از تمام مكتب ها بريدن و به مكتب انبيا و امامان پيوستن ، يعنى فهم قرآن و عمل به تمام دستورات و قوانين الهى ، يعنى آراسته شدن به صلاح و سداد و عفت و تقوا .
لا اله الا الله يعنى همه روز خود را به پاكى به سر بردن و شب خود را به پاكى و طهارت و عبادت به روز آوردن ، يعنى حل مشكلات عباد خدا براى رضاى خدا .
اين همه ثواب فقط به گفتار تنهاى زبان نيست ، و ارجحيت آن بر آسمانهاى هفتگانه و زمين در گفتن تنهاى آن خلاصه نمى شود ، بلكه اين ارجحيت در تجلى حقيقت لا اله الا الله در هستى و عمل و اخلاق انسان است .
رابطه ما با حقيقت لا اله الا الله در حد قدرت و امكان و تكليف خودمان بايد همانند رابطه انبيا و امامان وعاشقان با آن باشد .
آيات و رواياتى كه درباره اهل توحيد و اهل ايمان آمده بخوانيد و در آن دقت كنيد تا به ارزش آنان كه در رابطه با توحيد به معناى حقيقى آن هستند پى ببريد .
عَنِ النَّبِىِّ (صلى الله عليه وآله) قَالَ : اَلْمُوْجِبَتَانِ : مَنْ مَاتَ يَشْهَدْ أَنْ لا اِلهَ إلاّ اللهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَمَنْ مَاتَ يُشْرِكْ بِاللهِ دَخَلَ النَّارَ .
پيامبر اسلام فرمود : دو چيز موجب دو چيز است : يكى مرگ با شهادت به لا اله الا الله كه سبب ورود در بهشت است ، و ديگر شرك كه مردن با آن باعث دخول به جهنم است .
از مصاديق بارز شرك ، قبول حكومت هوا و هوس و اميال و غرائز ، و قبول حكومت و دخالت طاغوت ها در زندگى است ، پيروان بنى اميه و بنى عباس ، پيروان فرعون و نمرود ، پيوران آمريكا و روس در هر لباسى كه بودند و هستند بنابر صريح آيات الهى مشركند و به وقول قرآن مجيد دچار ظلم عظيم و جايگاهى در قيامت بجز آتش جهنم ندارند .
شرك مبارزه با خدا و حقايق است ، شرك مبارزه با انبيا و امامان است ، شرك مبارزه با حسنات و آشتى با سيئات است ، گناهى بزرگ تر و پليدتر از گناه شرك وجود ندارد ، شرك ريشه كفر و نفاق و علت آلوده شدن انسان به تمام معاصى و گناهان است ، امام ششم در روايات بسيارى اعمال حسنه وعبادات بنى اميه و بنى عباس و پيروان آنها را به حكم صريح قرآن در بسيارى از آيات باطل اعلام كردند و به اصحاب خود فرمودند گول اين گريه ها و طول ركوع ها و سجودها و روزه و حج و زكات را مخوريد كه اينان به خاطر قبول حكومت بنى اميه و بنى عباس مشركند ، و عملى از آنان در روز قيامت پذيرفته نيست !!( نوع اين روايات در كافى باب حجت و بحار فراوان است)
جابر جعفى از امام باقر (عليه السلام) روايت مى كند ، كه پيامبر فرمود : به مردگان خود كلمه لا اله الا الله را تلقين نمائيد ، زيرا باعث آمرزش گناهان آنهاست ، عرض كردند : گفتن آن در حال صحت و سلامت چگونه است ، سه مرتبه فرمود : بيشتر گناهان را منهدم مى كند ، براى اين كه كلمه طيبه لا اله الا الله در زندگى و مرگ و حشر مايه انس است . پيامبر مى فرمايد : جبرئيل گفت : كاش انسانها را كه در محشر دو گروهند مى ديدى : يك گويندگان و معتقدان به لا اله الا الله كه با رويهاى درخشان محشور مى شوند و ذكرشان كلمه طيبه و الله اكبر است ، و ديگر مشركين كه با صورتهاى سياه به محشر آمده و شيون كنان مى گويند اى واى بر ما ، تباه شديم و هلاك گشتيم !!
قَالَ النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله) : ثَمَنُ الْجَنَّةِ لا إِلهَ إلاّ اللهُ .
نبى اسلام فرمود : بها و قيمت بهشت لا اله الا الله است .
بنابر اساس آيات و روايات ، بهشت در برابر تقوا و عمل صالح به عباد الهى عنايت مى شود ، و اتصال به حقيقت كلمه طيبه مورث تقوا و عمل صالح است ، كسى كه تمام وجودش را نور توحيد گرفته ، نمى تواند آلوده دامن زندگى كند ، و نمى تواند از اجراى واجبات الهى ، و انجام خيرات دور بماند .
انسان تا د رمقام يقين جاى نگيرد ، و تا دل او با سير در آيات آفاقى و انفسى و سير در واقعيات شرع مطهر به نور معرفت روشن نشود ، و تا از تمام محرمات با كمال اراده و سرسختى كناره نگيرد ، و تا به واجبات و انجام اعمال صالحه آراسته نشود ، لا اله الا الله گفتن او بها و قيمت بهشت نيست .
منبع: http://erfan.ir